صداپیشگان :
مسعود عباسی – علیرضا عبدی – امیر مهدی اقبال
راوی : رییس جمهور بنی صدر، اوایل صیاد رو خیلی تحویل می گرفت و اونو به عنوان نماینده خودش به کردستان فرستاد.
صیاد با نیرو های تروریستی کومله و دموکرات درگیر شد.
***
– فرمانده، الان به ما خبر دادن بیشتر مناطق کردستان آزاد شده، خدا رو شکر پیروز شدیم
خدا رو شکر، ولی هنوز منطقه بوکان باقی مونده. بیشتر تروریست ها اونجا مستقر شدن، درگیری سختی در انتظارمونه …
راوی : بنی صدر بیشتر پیروزی هایی که با تلاش صیاد در کردستان بدست می اومد رو به حساب خودش می ذاشت و اذهان عمومی رو به طرف خودش جلب می کرد.
نیرو های ضد انقلاب به ستون صیاد که از بانه به سردشت حرکت می کرد، کمین زد و اونها رو محاصره کرد.
***
– صیاد محاصره شدیم، راه فراری نیست …
شهید صیاد شیرازی : نه تا وقتی هلیکوپتر داریم
– کی می خواد پرواز کنه؟! کی می تونه؟!! تکونش بدیم رو هوا آبکشمون می کنن
شهید صیاد شیرازی : خودم پرواز می کنم
– علی می زننت
توکل به خدا، چاره ای نیست. باید محاصره رو بشکنیم
***
راوی :
بالاخره بنی صدر زهرشو ریخت. گزارش داده بود که صیاد همه رو به کشتن می ده، به دستورات عمل نمی کنه و فقط کاری رو که خودش می خواد انجام میده.
وقتی صیاد وارد قرار گاه کرمانشاه شد ، بچه های ارتش و سپاه با هم صلوات فرستادند و موقع نماز هم صیاد رو مجبور کردند که جلو بایسته.
این قضیه به بنی صدر خیلی برخورد. از حسادت حتی نمی تونست توو ظاهر هم خشم خودشو کنترل کنه.
بلافاصله بعد از برگشتن از کرمانشاه، صیاد رو از فرماندهی قرارگاه عزل کرد. بعد اعلام کرد که صیاد مشاور فرماندهی لشکر سنندج باشه. فرمانده همون لشکر رو خود صیاد انتخاب کرده بود.
صیاد این حکم رو قبول نکرد و برای بنی صدر نوشت نمی روم.
بنی صدر هم که منتظر همچین فرصتی بود، جواب صیاد رو برد پیش امام خمینی (ره) و به امام گفت که او از دستورات سرپیچی کرده.
امام هم گفتند که طبق مقررات با صیاد برخورد بشه. بله به این ترتیب فاتح نبردهای کردستان عزل شد، و نیرو های تروریستی کومله و دموکرات دوباره بر منطقه مسلط شدند …
{ ادامه ماجرا را در فایل صوتی بشنوید. }
