صداپیشگان :
علی حاجی پور – علیرضا عبدی – احسان شادمانی – محمد هادی نعمتی
راوی : سوسنگرد داشت خیابون به خیابون از دست می رفت … و سرباز های رژیم بعثی عراق پیشروی می کردند …
– چی شده مصطفی ،نیرو ها اومدن؟ شهر داره سقوط می کنه لحظه به لحظه داریم زمان و نیروهامون رو از دست میدیم …
بنی صدر. کار که بیفته دست این آدم یه گره به گره ها اضافه میشه … مردک یا نمی فهمه یا خودشو زده به نفهمی … زن و بچه مردم افتادن زیر چکمه های بعثیا . اونوقت این آدم …
– دکتر الان خبر دادند نیروهای بعثی عراق دستشون رسیده به…. رسیده به …. دختر های روستاها … یه جنایت هایی انجام دادن که نمیشه گفت …
راوی : وقتی این خبر رو به چمران دادن، دیگه چشم هاش سیاهی رفت …حالش بدجوری خراب شد … با ستاد تماس گرفت، خونش به جوش اومده بود … با فرمانده لشکر اهواز سرهنگ قاسمی صحبت می کرد، تا حالا اینقدر خشمگین ندیده بودمش …
شهید چمران : سرهنگ قاسمی به شما اخطار می کنم … اگه از دستور سرپیچی کنید، این خطای تاریخی شما رو به هیچ وجه نمی بخشم … مسئولیت تمام عواقبش به عهده شخص شماست. همین الان تیپ کمکی رو بفرستید سمت ما …
راوی : ساعت دو و نیم نصف شب بود که خبر اومد یه تیپ حرکت کرده به طرف ما. قاسمی به قولش عمل کرد …
– دکتر چیکار می کنی؟ وای نمی ایستید تیپ برسه بعد حرکت کنیم؟
شهید چمران : نه ما همین الان میریم سوسنگرد، به بچه ها بگو آماده حرکت بشن
– اما مصطفی جان اینجوری بریم وسط دشمن خیلی خطرناکه ها، ما باید …
شهید چمران : باید نداره … باید نداره وقتی میدونی توو روستاها چه اتفاقی افتاده … واسه من از باید و نباید نگو ، همین الانشم دیر شده … حرکت کنید …
***
– دکتر، دکتر، فکر کنم محاصره شدیم … اینجوری که بچه ها خبر دادن، تقریبا همه راهها بسته شده … چیکار کنیم؟
شهید مصطفی چمران : شماها رو از این معرکه بیرون میکنم نگران نباش. خودم باید وایستم شماها باید سریع حرکت کنید …
{ ادامه ماجرا را در فایل صوتی بشنوید. }