داستان صوتی شهید احمد متوسلیان

عکس شهید احمد متوسلیان با کیفیت بالا ( فول اچ دی – FHD )

شهید احمد متوسلیان - عکس شهید احمد متوسلیان با کیفیت بالا فول اچ دی 1920x1080

صداپیشگان :

اکبر مومنی نژاد – علیرضا عبدی – امیر مهدی اقبال – محمد رضا مرادی

میقات مدیاشهید احمد متوسلیان

بخشی از متن داستان صوتی شهید احمد متوسلیان

راوی : ماه های اول جنگ بود. رئیس جمهور وقت بنی صدر از اعزام نیرو به کردستان جلوگیری کرد. فرمانده احمد متوسلیان مونده بود با این وضعیت کمبود نیرو، چطوری جلوی نیرو های تروریستی تا دندان مسلح کومله و دموکرات وایسته.

خیانت های بنی صدر تمومی نداشت….

***

– برادر احمد

شهید احمد متوسلیان : بله

– بچه هایی که توو واحد عدوات کار میکنن و آموزش خمپاره دیدن، مدت زمان ماموریتشون تموم شده، مرخصی می خوان که از مریوان برگردن شهر خودشون.

شهید احمد متوسلیان :

الان کجان؟

– دارن جعبه های مهمات رو جا به جا می کنن

شهید احمد متوسلیان : خیلی خب، خودم باهاشون صحبت می کنم، شما برو سر کارت

– چشم

***

شهید احمد متوسلیان :

عباس

– سلام حاج احمد

شهید متوسلیان : سلام، شنیدم می خوای بری؟

– بله اگه خدا بخواد می خوایم برگردیم

شهید متوسلیان : تو خجالت نمی کشی؟

– چ… چطور مگه برادر احمد؟! خ… خب ماموریتمون تموم شده، حالا هم باید برگردیم… برگردیم سر زندگی مون دیگه…

شهید متوسلیان :

عباس توو این مدت آموزش  حداقل هزار تا گلوله خمپاره زدید، هر گلوله می دونی قیمتش چنده؟ اگه روی هم حساب کنیم کلی از بیت المال خرج تو و گروهت شده تا فوت و فن کار رو یاد گرفتید.

از هزار تا گلوله ای که زدید نهصد تاش به هدف نخورده، همه ی اینها انجام شده که تو کار بلد بشی…

حالا همین قدر باید خرج یکی دیگه بشه و هزار تا گلوله خمپاره حیف کنه، تا تازه بشه یکی مثل تو

رو همین حساب، واسه خاطر حفظ بیت المال هم که شده، برادر جون تو باید توو جبهه بمونی

راوی : همه شون بعد از حرفهای حاج احمد توو مریوان موندن و مرخصی هم نرفتند.

***

(ورود به منطقه عملیاتی)

راوی : وضعیت توو مریوان بدجوری به هم ریخته بود، کارشکنی های بنی صدر هم تمومی نداشت، کار به جایی رسید که آقا خامنه ای هم اومدن مریوان.

نیرو های نفوذی این خبر رو به نیرو های بعثی عراق رسوندند. اونها هم با هواپیما هاشون منطقه دزلی رو بمباران کردند.

***

راوی : بنی صدر به خواهر زادش که فرماندهی لشکر 28 کردستان رو بهش داده بود، دستور داد نیروهاش رو برگردونه عقب، و حتی توپها رو هم برگردونه. اونم درست وقتی که دشمن داشت حمله می کرد.

متوسلیان وقتی موضوع رو فهمید، سریع خودشو به اونها رسوند…

شهید متوسلیان : اینها کجا دارن می رن؟! آهای شماها … چرا دارید عقب نشینی می کنید؟ کی بهتون اجازه عقب نشینی داده؟؟

– فرمانده مون. نماینده رئیس جمهور فرمودند

شهید متوسلیان : اون غلط کرد با تو مردک

– به من می گی مردک؟! من سرهنگ هستم سرباز پا پتی ( شتلق صدای سلیلی ) آخ …

شهید متوسلیان : نامرد بی شرف بر میگردی عقب؟! توپها رو کجا می بری؟!! بچه های مردم دارن پر پر می شن، بعد تو شدی ستون پنجم دشمن؟!

{ ادامه ماجرا را در فایل صوتی بشنوید. }

زندگی نامه شهید احمد متوسلیان )

مطالب مرتبط :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید